هر صبح درست زمانیکه از خواب می پرم دوباره یادم میفتد که باید فراموشت می کردم … آنوقت چشم هایم را میبندم، و همینکه حروف اسمت را زمزمه می کنم پشت پلک هایم لا به لای آن همه سیاهی تو را می بینم که خیره ای به من ! با همان نگاه همیشه ات … همان لبخند … و فقط خدا می داند که چقدر سخت ست دوباره چشم باز کردن … ,هر صبح,هر صبح پلکهایت,هر صبح خورشید فریاد میزند,هر صبحدم نسيم گل,هر صبح دم,هر صبح پلکهایت فصل جدیدی,هر صبح و شام گریه,هر روز صبح در آفریقا,هر روز صبح در افريقا,با طلوع هر صبح ...ادامه مطلب