سر نهار توکتابخونه داشتم داشتم از خاطرات شیرازمون حرف میزدم انقد خندوندمشون:| بعدم انقد یادت کردم گفتم اخی تواتوبوس از بس رقصیدیم مهیم کلی حرص خورد:| بعدم گفتم طفلکو فقط حرص میدادم:| نوشته شده در دوشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 20:8 توسط عشق کولوچه ,نان,است ...ادامه مطلب